در تاريخ اسلام، از همان ادوار آغازين شكلگيري حوزه عرفان و تصوف اسلامي، تصوف و سنت حسنه وقف، در پيوندي تنگاتنگ با يكديگر بوده اند. در مجموعه اصطلاحات (ترمينولوژي= Terminology) تصوف و عرفان، وقف، از زمره فتوح به شمار ميرود. فتوح، جمع واژه فتح است. در تعبير معنوي از فتح، آن را به «گشايش مقام قلب و ظهور صفاي دل و كمالات آن به وقت قطع منازل طريق و نيز ظهور علم بر بنده» (سجادي، ذيل مدخل) تعبير كرده اند. از جنبه واژگاني، در فرهنگهاي لغات، معاني گوناگوني براي فتح آورده اند. از جمله اين معاني «روزيياي است كه خداوند بربنده ارزاني فرمايد» (جرّ،ذيل مدخل). همچنين تركيب واژگاني «فتح اعتماداً» به معني «مبلغي از مال را براي كاري معين اختصاص دادن» است. (همان جا) و به احتمال فراوان، صوفيه، در معني اقتصادي «فتوح» تا آنجا كه به سنت وقف مربوط مي شود، به اين دو معني اخير، توجه داشتهاند. فتوح، در اين معني، حصول چيزي از جايي است كه انتظار آن نميرود و ميتواند پول يا هرچيز ديگري باشد كه بدون رنج و دشواري بدست آيد و سبب گشايش معيشت گردد. بدين ترتيب، از ديدگاه صوفيه، به عنوان بخشي از فتوح و در واقع بخش عمده آن، نشانه فيض و لطف و عنايت پروردگار بود و واقفين و موقوفات، در واقع واسطه و ميانجي اين لطف و عنايت بودند. زيرا اهل تصوف، بر اين اعتقاد بودند كه نگاه صوفي مي بايست به برتر از اسباب – يعني مسبب – باشد كه همان ذات رحمان و رحيم خداوند بود: «و نعمت، آن نعمت بود كه به منعم، دليل بود» (هجويري، ص 221)و بديهي است كه منعم حقيقي، ذات باري تعالي است و صوفيه، واقفين را اسباب بخشش و گسترش نعمات و بركات پروردگار، مي دانستند. استفاده از موقوفات مختص خانقاه، قوانيني داشت و مشايخ صوفيه، با وضع كردن شرايط بخصوصي براي صوفيان ساكنان خانقاه، آنها را مجاز به استفاده از امكانات و موقوفات خانقاه ميكردند چنانكه اگر صوفييي واجد اين شرايط نبود، اجازه استفاده از اين امكانات را نداشت. براي نمونه شيخ شهاب الدين سهروردي (قرن 7 و 8 ه. ق) در اين باره مينويسد: «و شرط آن است كه: آن كس كه در خانقاه ساكن باشد، اگر روزگار به طاعات و عبادات، بسر تواند برد، شايد كه از محصول موقوفات خانقاه، چيزي تناول كند به سبب طعام ولباس، اما اگر به كاهلي و بطالت، مشغول باشد، جايز نباشد از مال خانقاه چيزي بدو دادن» (عوارف المعارف، ص56). چنين قوانين و شرايطي درباره صوفيان مسافر نيز جاري بود.