وقتي سخن از تأثير وقف بر استقلال اقتصادي و رشد و توسعه مطرح ميشود هرگز به اين معنا نيست كه وقف به تنهايي ميتواند همهي ابعاد و زواياي گوناگون اقتصاد يك ملت را در بر گيرد، به طوري كه براي اقتصاد كشور به منابع مالي ديگر نيازي نباشد، بلكه منظور اين است كه وقف به عنوان يك سرمايهي عظيم مالي ميتواند در اين سمت و سو داراي نقشي سازنده و قابل توجه و سهمي بزرگ باشد. همچنين به اين معنا نيست كه بياييم بر خلاف انظار و اغراض واقفان، درآمد اوقاف را از موارد اصلي مصارفشان كه (مثلا) در وقف نامهها آمده است، منحرف سازيم و آنها را در راه تحقق استقلال اقتصادي و رشد و توسعه به كار گيريم و به مصرف برسانيم. مثل نادرشاه افشار كه گفت:
«دعاي موقوفه خواران به حال كشور سودي نبخشيد لذا بهتر است من اوقاف و درآمد آنها را به مصرف سپاهيان برسانم كه براي حفظ پيشرفت مملكت به مراتب مفيدترند»
حقيت مورد نظر اين است كه ميتوان سرمايههاي عظيم اوقاف را نيز همانند ديگر سرمايهها با رعايت همهي جوانب وقف و موازين شرع و اغراض و اهداف واقفان در فرآيند فعاليتهاي توليدي و خدمايت قرار داد و آنها را از حالت ركود و از مايه خرج كردن به حالت تحرك و زايايي هدايت كرد تا بدين وسيله هم به رشد و توسعه و استقلال اقتصادي (و سياسي) كشور كمك شايان و قابل توجه، شده باشد و هم روز به روز بر سرمايههاي اوقاف افزوده شود كه اين امر قطعا در جهت اغراض واقفان نيز هست.